شب های دلتنگی
حالا دیگر چند وقتی است هیچ چیزی ناراحتم نمیکند... هی روزگار! چراغت روشن است ولی صدایت قطع و وصل میشود!
دل من باز گریست
قلب من باز ترك خورد و شكست
باز هنگام سفر بود
...
قلب من باز ترك خورد و شكست
باز هنگام سفر بود
...
و من از چشمانت می خواندم
كه به آسانی از این شهر سفر خواهی كرد
و
از این عشق گذر خواهی كرد
و نخواهی فهمید ...
بی تو این باغ پر از پاییز است......
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده در برچسب:, ساعت
11:11 توسط رضا عرب زاده| يک نظر |
Power By:
LoxBlog.Com |